قرن متمدن بشر به زن حکم آزادی داد ! اما اگر راستش را بخواهی و حرفهای تند مرا به دل نگیری، باید بگویم که تو اسیری! اسارت تو سخت تر و دلخراش تر از اسارت همه اسیرانی است که در گوشه و کنار زندانهای این جهان به اسارت افتاده اند. اسارت تو، اسارت وجود تو، شخصیت تو، مقام تو، عزت تو و همه چیز توست. تو اسیری، مسخ شده هستی که فقط ظاهری از شمایل انسان بر چهره داری! فقط ظاهری از یک نما! که همه چیزت را ربودهاند! تو وسیله ای شده ای برای گمراه کردن و برای استثمار و استعمار مغزهای جهان! تو ابزاری هستی در خدمت سیاستمداران تا بتوانند ستم های خویش را به راحتی انجام دهند و تو پوششی هستی برای انجام جنایات آنان، تو فریبنده و گمراه کننده ای! و تو وسیله ای هستی در جهت رکود استعدادها و فاسد کننده ای برای نسل ها. تو مخربی! چون شیطان : و من چقدر متأسفم که بعضی از دختران و زنان ما تو را مجسمه ترقی و الهه خوشبختی و زیبایی و رشد می دانند! و چقدر متأسفم که رفتار و اسارت تو را سرمشق قرار میدهند و به حال زار تو غبطه می خورند! دخترکان بیچاره ای که به هوای رسیدن به تو، خانه و کاشانه خویش را ترک می کنند و از محیط خانواده فرار کرده و برای رسیدن به آرزوها و پندارهای سراب گونه تو زندگی خود را تباه می سازند. و من چقدر دلم میخواهد نتایج آزادی تو را با آمار و سند برای همه شاهدان و همه دختران و زنان جامعه خودم بازگویم. دلم میخواهد اکنون در حضور شاهدان، سرنوشت تو و همه همنوعان و دختران آن دیار را هجی نمایم و معنی آزادی و رهایی و تمدن و پیشرفت تو را برایشان تفسیر نمایم. و معنای انحطاط و رکود اخلاقی را بازنویسی کنم. و بگویم که از تو به عنوان زن غربی جز یک جسم متحرک و بازنده چیزی باقی نمانده است. می خواهم سرنوشت و نتایج بی عاطفگی و بی رحمی تو را به عنوان یک مادر برای همه شاهدان بیان نمایم. می خواهم بگویم وقتی از یک زن مهر و عاطفه را می گیرند و او را از مقام والای مادری به ذلت و پستی بازارگرمی و شغل های معمولی می کشانند، بر سر فرزندان و نسل رو به رشد بشر چه می آید؟
 
فرزندی که بر فرض مشروع بودن از ابتدا آغوش پر مهر مادری را درک و لمس نمی کند و الگوی رفتارش یک عروسک کوکی است تنها هدفش ارضای غریزه خود و دیگران و رفع حوایج و نیازهای مادی می باشد چه عاقبت و سرنوشتی را پیدا می کند؟ راستی فرزندی که در دامن چنین مادری پرورش می یابد چه عاقبتی دارد؟ آینده او چگونه است؟
 
هفته نامه سایت ماگانتی در شماره ۱۵ نوامبر ۱۹۸۵ خود در بخش ویژه به گزارش مبسوط از وضع زندگی دختران و پسران در غرب منتشر کرده و می نویسد: در امریکا هر سال بیش از یک میلیون نوجوان از خانواده های خود فرار می کنند، که نیمی از آنها را دختران نوجوان تشکیل می دهند که چون به علت پایین بودن سن نمی توانند دارای شغل و فعالیتی شده و از راههای مشروع معاش خود را تأمین کنند، به دزدی، خرید و فروش مواد مخدر و رواج فحشا می پردازند یا به خود فروشی مشغول می گردند. طبق گزارش های رسمی دولتی در هر سال حدود پنج هزار نوجوان که هویت آنها معلوم نیست در قبرهای ناشناسی (مخفی) مدفون شده و تعداد پنجاه هزار جوان خیلی ساده ناپدید می شوند و کسی نمی داند چه بلایی برسرشان آمده است. کشیش «بروس ریتز» که در مرکز انجمن های خیریه او در «نیویورک - تورنتو - هوستن» سالانه هزاران کودک بی پناه حمایت می شوند مدعی است که هشتاد درصد نوجوانانی که از خانه های خود فرار می کنند یا اخراج می شوند، برای زنده ماندن در امریکا اختصاص به کار فحشا اشتغال دارند، که بالغ بر پانصدهزار نوجوان زیر هفده سال هستند وجود دارد، و این که به جز «خود فروختن» چیزی برای فروش و امرار معاش ندارند. سام، دختری هفده ساله است که پدرش یک پروفسور از ایالت «آیداهو» میباشد، وی می گوید: «من تاکنون هشت بار توسط مشتریان مورد تجاوز قرار گرفته ام. یک بار یکی از مشتریان طوری با خشونت با من رفتار کرد که نزدیک بود دستم بشکند. من از درک وضع اسفناک خودم تنها گریستم و داشتم دیوانه میشدم و به دلیل این مشکلات دست از این شغل کشیدم ولی مدتی بعد مجبور شدم که به این شغل ادامه بدهم».
 
یونیسف، ضمن ارائه گزارش به سازمان ملل با اشاره به روزافزونی کودکان خیابانی در شهرهای بزرگ جهان اعلام کرده است : تعداد افراد زیر هیجده سالی که در خیابانها زندگی می کنند در کشورهای جهان سوم بالغ بر نود میلیون و در کشورهای صنعتی ده میلیون نفر هستند. در گزارش یونیسف، شهرهای نیویورک - مارسی، کلکته، بایروی و توگو تو در صدر شهرهای دیگر قرار دارند.
 
مجله پانوراما در شماره ۲ مارس ۱۹۸۶ می نویسد: در برزیل ۳۲ میلیون کودک خیابانی وجود دارد که در ده سالگی چهره کثیف قتل و فحشا و اعتیاد را می شناسند. مجله معروف امریکایی تایم در مقاله «نابسامانی های خانواده در غرب» با عنوان مادران خردسال می نویسد: چهل درصد دختران آمریکایی پیش از بیست سالگی به طور نامشروع یک بار باردار میشوند». مجله «پلین تروت» می نویسد: در اکثر کشورهای اروپایی آمار اطفال نامشروع یک رقم سریع و فزاینده از موالید را تشکیل می دهد. هم چنین اروپا با روند رو به تزاید زوج هایی که زندگی مشترک بدون ازدواج را برگزیده اند مواجه است. در شهر «آمستردام»، درصد اطفال نامشروع از 5.6 درصد در سال ۱۹۶۰ به 22.4 درصد افزایش یافته است. آمار مربوط به اطفال نامشروع بین سالهای ۱۹۶۰ - ۸۲ سه برابر شده است و به ۲۰ درصد کل موالید رسیده و از هر پنج طفل یکی نامشروع است. در انگلیس در سال ۱۹۸۳ تقریبا از هر ۶ کودک یکی نامشروع بوده و مقامات مربوط پیش بینی کردهاند این رقم، یک سوم کل نوزادان را شامل خواهد شد.»
 
و این نابودی بنیاد خانواده در مملکت توست. عصبانی نگاهم نکن! حرف های بی ربط نمی زنم. زن در کشور من قبل از اینکه یک کارگر و کارمند و دکتر یا مهندس باشد، یک مادر است. مادر بودن در آیین و مکتب من جایگاه ویژه و مقام والایی دارد که حتی مردان از آن بی بهره اند. زن در مملکت من مایه امن و مأمنی برای آسایش و آرامش افراد خانواده است. به گلی زیبا و باطراوت می ماند که محیط خانه را خوشبو و معطر می سازد و فرزندانش را در دامان پرمهر و عاطفه خود صبورانه پرورش می دهد، و این کار وظیفه مهمی برای او محسوب می شود و از این جهت جایگاه ویژهای در جامعه دارد.
 
آیین من آزادی بی قیدوشرط برای فعالیت اجتماعی زنان قائل نمی شود، بلکه برای آن حدود و وظایفی را مشخص می کند و کار و فعالیت اجتماعی را در چهارچوب آن جایز می داند، و در حدودی آن را مطلوب می داند که به مأمن خانواده لطمه وارد نیاید. و با این دقت و توجه امنیت روحی و روانی مطلوبی را برای افراد جامعه به ارمغان می آورد.
ادامه دارد..
 
منبع: دخترانه، مهدی نیک خو، مؤسسه بوستان کتاب،چاپ اول،قم 1393